انجمن اطلاع رسانی دیابت گابریک
گـفتگو با:
دکتر فهیمه سهیلی پور
فوق تخصص غدد اطفال
نقش حمایت خانواده در مدیریت دیابت کودکان
در خانوادههای ایرانی که غالب اوقات والدین میخواهند جان خود را فدای کودک مبتلا به دیابت کنند حمایت که سهل است! باز کمی فکر کردم و ویزیتهایی را با خودم تداعی نمودم که هر هفته بارها شاهد هستم و اگرچه در ظاهر متفاوت است، اما همه آنها وجه مشترکی دارند که بعداً به آن اشاره خواهم کرد:
کودک مبتلا به دیابت سه چهار سالهای را در نظر بگیرید که به هیچ وجه نمیتوان علت محروم کردنش از بسیاری تنقلات متداول کودکی را برایش توضیح داد. او میخواهد مثل سایر کودکان سر سفره نوشابه بخورد، بیسکوئیت کرمدار و شیر کاکائو بخورد. والدین گاهی مانع میشوند اما همیشه هم زورشان نمیرسد! گاهی تسلیم خواستههای کودک میشوند، گاهی هم نزدیکان، دوستان یا حتی غریبهها به خصوص در اعیاد، میهمانیها و شادیها نادانسته چیزهایی تعارف کودک میکنند که به هیچ وجه مناسب برای میان وعده یک کودک مبتلا به دیابت نیست.
کودک نسبت به مشکلات مصرف چنین خوراکیهایی آگاهی ندارد و چنانچه بیشترین تمرکز آن بر زمان حال و کسب لذت خوردن اینگونه شیرینیهاست. در چنین شرایط مخالفت والدین گاهی موجب دلخوری کودک میشود و این دلخوری با پرخاشگری، لجبازی، گریه و زاری و یا ایجاد ولع نسبت به خوردن اقلام ممنوعه نمایان میشود. این مخالفت به خصوص در سنین بالاتر متأسفانه گاهی تا آنجا ادامه مییابد که به طور کلی ارتباط عاطفی خانواده با کودک را دچار اختلال میکند. کودک این محرومیت را بیمهری تلقی میکند و دلیلی برای این بیمهری پیدا نمیکند.
حالا چه باید کرد؟ آیا بهترین راه حل چنین مشکلاتی پیشگیری از بروز آن نیست؟
بگذارید خیلی ساده بگویم، من اندوکرینولوژیست کودکان هستم، روانشناس یا روانپزشک نیستم اما دست یاری این عزیزان را به گرمی میفشارم و تأکید میکنم کنترل دیابت فقط به صورت تیمی میسر است و خانواده برای ایفای حمایت صحیح نیازمند کمک همه ما هستند.
کودک مبتلا به دیابت بزرگتر میشود، مهدکودک، پیشدبستان یا دبستان میرود. در این زمان، ساعات عدم حضور والدین در کنار کودک به تدریج بیشتر و بیشتر میشود و مدیریت شخص کودک بر تغذیهاش پررنگتر میشود. حالا دیگر لازم نیست کودک مبتلا به دیابت هر خوراکی را از کانال والدین تهیه کند. میتواند از دوستانش بگیرد یا مستقیماً از مغازهها تهیه کند. حالا باید چه کار کرد؟
کمی جلوتر برویم، خیلی جلوتر، سالهایی را پشت سر بگذاریم که هیچکدام از رویاهایش برای کودک مبتلا به دیابت و خانواده بدون چالش نبوده است و البته در این مهر و مومها هرگز چتر حمایت خانواده از سر کودک کنار نرفته است. این کودک مبتلا به دیابت الآن نوجوان 16 سالهای شده است که باز هم با مادرش مراجعه کرده است. مادر گریه میکند، شکایت میکند، دفترچه قندها را به من نشان میدهد قندهایی که مکرر در مکرر بالای 200، 300 و حتی 400 و متأسفانه زیر 70 و 60 شده است!
مادر تأکید میکند: «دیگر نمیدانم چه کار باید کرد. هرچه از او میخواهم که رژیم را رعایت کند توجهی ندارد گاهی حتی انسولین هم نمیزند! دیگر خسته شدهام…» و نوجوان را میبینی که آرام و انگار در ظاهر بیخیال و ناآگاه از تمام عوارض که ممکن است به خاطر هیپوگلایسمی و هیپرگلایسمیهای مکرر دامنگیرش شود به تو نگاه میکند. اینجاست که با خودت میگویی: آیا بهتر نبود زودتر از اینها نحوه حمایت خانواده و والدین از کودک تغییر میکرد و از حالت قیم مآبانه والدین به مسئولیتپذیری نوجوان یا خود مدیریتی عوض میشد.
در چنین شرایطی سخت است به یک مادر مهربان توضیح دهی که شاید نظارت بیش از حد او بر همه چیز زندگی نوجوان، حس مسئولیتپذیری و خود مدیریتی او را بر کنترل دیابتش کمرنگ کرده است. خواست نوجوان و اراده او برای کنترل دیابت اولین چیزی است که در چنین شرایطی لازم است و اگر این سنگ بنا محکم گذاشته نشود، بسیاری از تلاشهای دیگر بدون نتیجه خواهند ماند اینجاست که مثل منی بار دیگر دست یاری به سوی مشاورین و روانشناسهای عزیز و دلسوز دراز میکند.
هر چند در بسیاری موارد به خصوص با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی خانوادهها نمیتوانم دستان مهربانی را پیدا کنم و گوشهای شنوایی که ساعتها درد دل نوجوان و مادرش و سایر افراد خانوادهاش را بشنوند تا بتوانند کمکشان کنند البته باید اعتراف کنم این نقیصه به خاطر عدم ارتباط کافی ما با همکاران روانشناس است. اما من چه میکنم در شرایطی که به هر حال بسیاری از خانوادهها پزشک را مسئول کنترل دیابت میدانند، هر چند خودمان میدانیم که این کنترل بدون همکاری یک تیم آگاه و دلسوز غیر ممکن است.
در تجربه محدود اینجانب از مادر میخواهیم که اتاق را ترک کند و از نوجوان میخواهیم بنشیند و عجله نداشته باشد. نظر او را در مورد تمایل و یا عدم تمایل به کنترل دیابت سؤال میکنم. طبیعی است که اگر جواب مثبت باشد تازه اول راهیم راهی که هرچند پیمودن آن از نظر من خیلی هم ساده نیست اما بسیاری از نوجوانان مبتلا به دیابت نشان دادهاند که با همت و اراده آنها کنترل بسیار آسان است. کافی است نوجوان بخواهد و نحوه حمایت خانواده تغییر کند. یک تغییر اساسی!